جام کوردی - هیچ شهری بی‌حافظه زنده نمی‌ماند و سنندج حافظه‌اش را بر شانه‌های کوهی نوشته است؛ کوهی به‌نام آبیدر.

آبیدر فقط توده‌ای از سنگ و درخت نیست؛ او پدرسالار خاموش این شهر است، جغرافیای عاشقانه‌ای که آدم‌ها را از کودکی تا کهنسالی در آغوش گرفته است. در سایه‌ی درختانش قرارهای عاشقانه شکل گرفته، در دل چشمه‌هایش اشک‌ها پنهان شده، و بر بلندایش رازهای یک ملت خاک خورده‌اند.

در حافظه‌ی جمعی سنندج، آبیدر نه یک کوه، که مکانی مقدس است؛ جایی برای نیایش خاموش، برای تماشای شهر از بالا، جایی که آدمی برای لحظه‌ای از روزمرگی فاصله می‌گیرد و به افق می‌نگرد. این کوه به همه چیز شبیه است جز یک «منظر طبیعی»؛ او شخصیت دارد: گاهی مه‌گرفته و غمگین، گاهی شعله‌ور از نور آفتاب، گاهی پناهگاهی امن و گاه پنهان‌خانه‌ی خشم طبیعت.

اما رابطه‌ی شهر و کوه، فقط عاشقانه نیست؛ این رابطه عمیقاً وابسته به نوع نگاه ما به فضا، طبیعت و ارزش‌های جمعی‌مان است.

در چارچوب جغرافیای سیاسی فضای شهری، فضا فقط زمین نیست؛ فضا معنا دارد، حافظه دارد و گاه، سخن می‌گوید.

وقتی در برنامه‌ریزی شهری، کوه‌ها و فضاهای طبیعی نادیده گرفته می‌شوند، در حقیقت، انسان و زیست‌بودنش نادیده گرفته شده است.

و آبیدر، سال‌هاست که در این بی‌توجهی نهادی و عمومی، تنها و زخمی مانده؛ زخم‌هایش نه با بولدوزر، بلکه با غفلت ایجاد شده‌اند.

چشمه‌هایش یکی‌یکی خشک شدند، سنگ‌هایش بی‌نام افتادند، درختانش سایه شدند برای کباب و قلیان و شهر به جای آنکه کوه را «بفهمد»، آن را تزیین کرد؛ با چراغ، با موسیقی‌های بلند، با بی‌برنامگی.

وقتی شعله‌ها بر پیکر این کوه افتادند، این زبانه‌ها فقط آتش نبودند؛ بلکه فریادند.

هشت نفر برای دفاع از آبیدر رفتند؛ آن‌ها از کنشگران مردمی بودند، همان‌هایی که با دست خالی جای خالی مدیریت را پر می‌کنند.

اکنون با تن‌هایی سوخته در بیمارستان‌اند.

و یکی از دلسوزترین‌شان، حمید مرادی، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد تا آبیدر زخم بیشتری برندارد.

اما این‌ها فقط قربانیان یک آتش‌سوزی نیستند؛ آن‌ها قربانی غیبت نگاه بلندمدت به طبیعت و منابع طبیعی‌اند.

و ما، ایستاده‌ایم، نگاه می‌کنیم، برای آبیدر سوگواریم؛

اما فراموش نکنیم: سوگ کافی نیست.

اگر حافظه‌ی این شهر هنوز زنده است، باید آبیدر را از نو بنویسیم؛ در مدیریت شهری، در قلب‌هایمان، در سیاست‌گذاری‌ها، در نقشه‌های توسعه و در نگاهمان به «زیستن» در شهری که دارد تنهاتر می‌شود.

این روزها، هر نقطه از آبیدر زخمی دارد؛ هر درخت، هر چشمه، هر سینه‌اش که روزگاری مأمن خلوت ما بود و این زخم‌ها فقط فیزیکی نیستند؛ آن‌ها زخم‌های معنا هستند.

زخم‌هایی بر پیکر هویتی جمعی.

برای آن ۷ تن مصدوم و برای شهید این رویداد، حمید مرادی(قهرمان خاموش کوهستان)، دعا کافی نیست.

باید شهری بسازیم که در آن، طبیعت فراموش نشود؛

شهری که در آن، آبیدر نه فقط تصویر پس‌زمینه‌ سنندج، که رکن حیاتی فرداهایش باشد.