جام کوردی - درختی دیگر افتاد…! درفش روشن و برافراشته کردستان در تاریکی خاموشِ بیتدبیری ها، خاموش شد!
اکنون چیاکو یوسفنژاد دیگر در میان ما نیست، نفس نمیکشد… جوانی از تبار مهربانی، عاشق خاک و درخت و هوای پاک، عاشق کوه و شکوه!
پسر کوه و مه و بلوط هم رفت بالای قله، نه برای قهرمانی، نه برای شهرت، بلکه برای یک چیز ساده: برای زندگی… برای تاریخ… برای آبیدر !
و امروز، به جای اینکه قامتش را ببینیم در سایهی درختان نجاتیافته، باید نگاهش کنیم در قاب سرد عکسها، در پستهای تسلیت پرشمار فضای مجازی، در اشکهای مادری که هنوز باورش نمیشود پسرش، نه در جنگ، نه در تصادف، بلکه در جنگ بیامکاناتی و بیبرنامهگی جان داد.
در کمتر از یک هفته، دو نفر از بهترین فرزندان این خاک، حمید مرادی و چیاکو یوسفنژاد، پر کشیدند. و مسئولان پر عنوان این شهر یا خواباند، یا در جلسهاند، یا مشغول صدور بیانیههای بیروحی که هیچ داغی را دیگر سرد نمیکند!
بله سخت است که بدانید که فعالان زیست محیطی ما هنوز ماسک مخصوص ندارند، آبپاش ندارند، تجهیزات آتشنشانی کوهستانی ندارند، استان ما هنوز بالگرد اطفای حریق ندارد، بله ما هیچ نداریم جز جوانانی با دلهایی آتشین و دستانی خالی که شاهد پرپرشدنشان هستیم، شاهد سوختنشان هستیم!
چیاکوی کردستان فقط به دل شعلهها نرفت، خود را به دل غفلتها و بی تفاوتی ها زد. در دل بیتفاوتیها، در دلِ انکار تفکری که جان آدمیزاد را کمتر از توسعه امکانات اطفای حریق ارزش میگذارد، البته اگر اصلاً ارزشی بگذارد.
چه باید کرد؟
شهروندان فقط یک سؤال ساده دارند!؟
تا چند چیاکوی دیگر باید در آتش بیکفایتیها بسوزد تا کسی بیدار شود؟
*وکیل دادگستری