جام کوردی، بهنام امیری ـ  در آستانه انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، استیضاح شهردار سنندج به یکی از موضوعات داغ و جنجالی در جامعه و مدیریت شهری تبدیل شده است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی و مدیریتی در هم آمیخته‌اند و فضای پیچیده‌ای از درگیری‌های گروهی و منافع شخصی را شکل داده‌اند.

در باب مشکلات اجرایی شهرداری سنندج، موضوعاتی چون ساماندهی دستفروشان، مشکلات ترافیکی، تأخیر در پروژه‌های عمرانی و ... به‌وضوح از ضعف‌های مدیریتی حکایت دارند. این مشکلات که در طول چهار سال گذشته به‌تدریج جمع شده‌اند، نشان‌دهنده ناتوانی در پیاده‌سازی سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه‌ای برای بهبود وضعیت شهری هستند.

اما آیا این مسائل تنها ناشی از ضعف مدیریت شهری است؟ طبق نظریه‌های مدیریت شهری، یک شورا و شهردار موفق باید به‌طور همزمان سیاست‌های استراتژیک و مشارکت عمومی را در فرآیندهای تصمیم‌گیری خود وارد کنند. در سنندج، به نظر می‌رسد که غفلت از این اصول و درگیری‌های سیاسی در داخل شورا و شهرداری باعث شده‌اند که این بحران‌ها تبدیل به گره‌هایی ناگشوده در مسیر توسعه شهری شوند.

طبق نظریه حکمرانی خوب، مشروعیت قدرت اجرایی زمانی به‌دست می‌آید که فرآیندهای تصمیم‌گیری شفاف و بر اساس مشارکت عمومی باشد. با توجه به اینکه، اعضای شورا و شهردار کنونی( عضو سابق شورا) با نرخ مشارکت پایین در انتخابات گذشته به قدرت رسیده‌اند، مشروعیت اقدامات آن‌ها زیر سوال رفته و این بی‌اعتمادی در بلندمدت بر وضعیت مدیریت سهری و اجتماعی سنندج تأثیر منفی گذاشته است.

یکی از جدی‌ترین مسائل مطرح‌شده در استیضاح شهردار، تعاملات ناسالم مالی است. تهاتر با پیمانکاران خاص و عدم شفافیت در قراردادها، همواره یکی از معضلات اصلی در شهرداری‌های سراسر ایران بوده و در سنندج نیز این مسأله به عنوان یک عامل نارضایتی گسترده مطرح است. وقتی فرآیندهای انتخابی و مدیریتی از چارچوب‌های قانونی خارج می‌شوند، زمینه‌ساز فساد و ناکارآمدی در سیستم‌های اجرایی می‌شود، که در صورت وقوع، این نیز عدم نظارت به موقع خود اعضای شورا را نشان می‌دهد.

با توجه به وضعیت موجود، استیضاح شهردار سنندج بیش از آنکه یک بحران صرفاً مدیریتی باشد، به نظر می‌رسد که به یک بازی سیاسی تبدیل شده است که در آن، منافع گروهی و تلاش برای تغییر ترکیب قدرت در آستانه انتخابات مهم‌تر از حل بحران‌های شهری است، چراکه اگر هدف صرفا خدمت به مردم بود، باید اعضای شورا، چند سال پیش به این نتیجه می رسیدند نه در این روزها و ماه های واپسین. 

طبق نظریه سیاست قدرت ماکس وبر و کارل اشمیت، در شرایط رقابتی، بازیگران اصلی همیشه به دنبال حفظ یا تغییر قدرت خود هستند. در سنندج، هم شهردار و هم اعضای شورا در یک بازی قدرت پیچیده وارد شده‌اند که در آن رقابت‌های سیاسی، اجتماعی و فشارهای انتخاباتی نقش تعیین‌کننده‌ای دارند.

آنطور که به گوش می‌رسد، شهردار فعلی سنندج که بیش از چهار سال با اعضای فعلی شورای اسلامی شهر سنندج همنوا و رفیق گرمابه و گلستان بوده‌اند، یک لیست ۷ نفره برای انتخابات آتی شوراها تدارک دیده است که هیچ‌یک از اعضای کنونی شورا در آن دیده نمی‌شوند.

این وضعیتی است که در آن، استیضاح شهردار بیشتر از آنکه به یک بحران اجرایی تبدیل شود، به ابزاری در دست رقبا برای بازسازی قدرت و تصاحب آن در آستانه انتخابات تبدیل شده است. جنگ قدرتی که در این مقطع زمانی به اوج خود رسیده، برخلاف ظاهرش که به مشکلات مدیریتی شهری ارتباط دارد، در حقیقت چالشی است که بیشتر به دنبال تغییر ترکیب قدرت و رسیدن به موقعیت‌های کلیدی در انتخابات آینده است.

از آنجا که مشکلات شهری به‌ویژه در زمینه‌هایی چون خدمات عمومی، ترافیک، زیرساخت و ساخت‌وسازهای غیرمجاز همچنان پابرجا هستند، هر نوع تغییر مدیریتی بدون توجه به اصول حکمرانی خوب، تنها به تکرار اشتباهات گذشته خواهد انجامید.

و در نهایت، تا زمانی که روند انتخابات شوراها به شیوه گذشته ادامه پیدا کند، ردصلاحیت‌های گسترده انجام شود و اکثریت مردم از شرکت در انتخابات اجتناب کنند، جنگ قدرت میان افراد محدود، بدون تخصص و ناکارآمد رخ خواهد داد، که تنها به ضرر مردم، شهر و جامعه خواهد بود.