جام کوردی - نویسنده: «سلام اسماعیل سرخ»، جهان در گذر است. راه کارزار در زمین و دریا آسمان برایمان هموار گشته است. درست نمیدانیم حدواسط زندگی نیاکان ما رد گذشته چگونه بوده ،که از گنجینهای 5/4 میلیارد سال پیدایش زمین که به ما پیشکش کرده است، تنها با 200 هزار سال حیات خود آن را زیر و رو کردهایم، که بیشتر آن سرگشتگی بود.
انسان ابتدایی، زندگی ابتدایی داشت. به
ابزار تولید و خط و زبان دسترسی پیدا نکرده بود و هنر در حد ابتدایی خود بود. اما
هوشیاری و نیاز او در طول زمان مبنای تکامل شد. از دل غار ها بیرون آمد و به زندگی
چوپانی رسید و با آگاهی نوین در کشاورزی با انباشتن خوراک نخستین نگرانی ها را از
خود دور کرد و به هنر دست یافت . هنر هر چند در حد ابتدایی بود اما بعد از هزاران
سال روی تخته سنگها و لابلای کوه ها و درون غارها با حفاری ها و سنگ نگاره ها
اولین جلوه های شناخته شده حساسیت هنری و زیباشناسی نیاکان دور ما در بسیاری از
مناطق جهان است، که بر سطح سنگها حکاکی شده است.
هنر صخرهای تنها شکل بیان فرهنگی انسان
است که بدون وقفه از دهها هزار سال پیش، تاکنون تداوم داشته است (ماری ژوزه تیل
1377) فرایندی منطقی که به اختراع خط انجامید و چهل هزار سال پیش در حال تکوین
بود. (آناتی1377). پراکندگی سنگ نگارهها و هنر صخره ای در کردستان مربوط به ادوار
مختلف است.«شکار» برای نیاکانمان فقط تهیه خوراک نبوده است. بلکه جنگی بوده است که
باید بوسیله آن آقایی و اطمینان خاطر انسان شکارچی را بر محدوده خود فراهم آورد
زندگی با شکار هیچ جنبه ابتکاری نمیتوانست داشته باشد. اگر در مرحله انسان شکارچی
باقی میماند چیزی جز یکی از هزاران گوشتخوار نبود، و نمیتوانست گوهر انسانی خود
را آشکار سازد که از مرحله متزلزل شکار خارج شود و به مرحله مطمئن چوپانی درآید و
به اهلی کردن حیوانات پرداخت و نزدیک به سیر شدن شد. تنها تمدن است که انسان را به
فکر ایجاد مدینه و بنیانهای مدنیت میاندازد و این سنگ نگارهها اولین بنیانهای
هنری قبل از تاریخ (که نه خط بود، نه زبان گفتوگو، نه کشاورزی ) که راه را برای
ادامه هنر زندگی باز گذاشت.
سنگ نگارهها آرزویهای ساده و معمول
انسان قبل از تاریخ بود که مبنای آن شکار بود. بر همین اساس است که بیشتر کنده
کاریها و سنگ نگارهها روی دیوار کوهها، یا که داخل غارها نگار کندههایی از بز
کوهی، سگ، روباه، اسب، انسان اسب سوار، جا پنجههای گرگ و سگ و انسان شکارچی که
گاهی گرز و کوپال به دست دارد و گاهی هم اشیاء تیزی مثل خنجر و گاهی نقش نگارههای
دیده میشود، به شکل دایره و مربع و نمادهایی که برای ما زیاد معلوم نیست و گاهی
هم ارجاعی به اسطورهها است که همان مبنای آن جنگ روشنایی و تاریکی باشد. سنگ
نگارهها و دست کندها، نوعی ناآرامی و اراده دیده میشود که انسان شکارچی بودن خود
را اثبات کند، که بله من وجود دارم که اغلب در سنگ نگارههای کردستان جدا از بیان
زندگی روزانه، که همان شکار باشد را به شیوهی عیان بیان میکند. چه در «دربند»
روستای ژیوار در اورامان و روستای
«باینچو» و غار کرفتو ، جای پنجه ی دست انسان دیده می شود که بر روی دیواره غار و
سنگها کنده شده است که من (انسان) زندگی را به پیش میبرم. سنگ نگارههای کردستان
در روستای «باینچو» به ظاهر ساده و از وقایع معمول روزانه که شکار باشد صحبت می
کنند اما در ذات و درون مایه این سنگ نگارهها جلوههای هنر و کشش آن به خوبی تجلی
میکند که بعد از هزاران سال در مقابل سرما و گرما پایداری نموده و هنوز پا بر جا
هستند
سنگ نگارهها؛ سندی محکم بر
تاریخ و زندگی ادوار
کردستان همواره قبل از تاریخ هم گهواره
زندگی انسان بوده است. سنگ نگاره ها سند محکم بر تاریخ و زندگی ادوار بوده است .
نیاکان ما با هنر نمایی خود دست کند ها و سنگ نگاره ها جدا از هنر ماندگار راه را
برای به وجود آمدن خط یکی از بنیان های تمدن هموار کردند.مردمان شکارچی عصر قبل از
تاریخ از تجربه ای که از شکار به دست آورده بودند فهمیده بودند که اگر نوک پیکان
سرنیزه هایشان محکمتر باشد شکار را راحت می زنند به همین دلیل به دنبال سنگ های
محکم بودند که سلیس درآن وجود داشت که ماده محکم آتشفشانی است. و اغلب برای ترسیم
این دست کند ها تخته سنگ های محکم پیدا کردند که مواد سیلیس در آن وجود داشته
باشدو ماندگاری آن درگذر زمان بهتر و پایدارتر باشد. که بیشتر این سنگ نگاره ها
روی تخته سنگ های آتشفشانی که مواد سیلیسی در آن وجود داشته کنده شده اند.
برای تأیید این گفته «پرفسور حسین معین
وزیری» زمین شناس همشهریمان کتابی دارد به نام«آتشفشانهای جوان، منطقهی قروه،
تکاب، بیجار» که تأییدی است بر این سنگهای آتشفشانی در کردستان، که دست کندها و
نگارها روی آن حک شده است با اندکی دقت و جستجو این آثار به غایت مهم که در نقاط
کوهستانی و بر روی تخته سنگها حک شده اند مؤید این نظریه هستند که با دقت آمدهاند
تخته سنگهای محکم پیدا کردهاند که در گذر زمان این «نگار کندهها» ماندگار تر
باشد.
در منطقه روستایی «باینچو» حومه سنندج
یک کُلنی از اجتماع نگار کندهها که به شیوه «کوبشی» کنده شده اند می بینیم. اما
در نقاط سخت و کوهستانی مثل «اورامان» باید نقاط مرتفع و پراکنده پیموده شود و
اغلب چندین روز کوهپیمایی لازم است تا به نگار کندهها که اغلب پراکنده هستند
برسیم. که موقعیت شکار را در این منطقه قبل از تاریخ بیان می کند. اما در «سارال»
دیواندره و منطقهی «باینچو» به علت آب و هوای مناسب و دشتهای حاصلخیز و وجود
چشمهها و جویبارها، موقعیت مناسبتر برای زندگی و شکار ایجاد کرده است که نگار
کندهها هم زیاد پراکنده نیستند و اغلب به صورت اجتماعی از تصاویر شکار حیوانات
مورد نظر بیشتر( بز کوهی، روباه، سگ، شتر) دیده می شوند که در جوار آن انسان
شکارچی که گاهی گُرز به دست و گاهی هم شیء تیزی را همراه دارد این مساحت «باینچو»
نسبتاً منطقه ی وسیعی را در بردارد که بین 45 کیلومتری دیواندره و سنندج به طرف
غرب محدودهی وسیعی است که روستاهای «دلی موه، تەفتێڵه، بازی روا، روستای گەزان
پایین و بالا ، قلاته رهشکه،کوچک چەرموو» (کوههای «میرزا درویشان »،«آلملو»،«شاه
جو»،«شیخ معروف»،«چرخ لان»،«هیلانه دال»،«لانه عقاب»، «ههنگه ژال»،«کانی برامبر»،
کوه «ملکه»، «بابه حاجی» ،و کوه «شیخ بیان» )را در بر می گیرد که فاصله 20
کیلومتری دارد و در دامنهی کوههای «افراسیاب»،«سنگر سید عطا» که کوه های سر کشی
هستند بازمانده ی این نگارکنده ها دیده می شود. در جنوب غربی روستای باینچو کوه
«سخناخ» با 2680 متر سر بر آسمان می ساید که در زمستانها در دره و دامنه هایش برف
زیادی به خود می گیرد، که میعادگاه کوهنوردان است که متأسفانه به علت گرمای
اقلیمی، چندین سال است از چنین برفهایی دیگر خبری نیست. که سنگهایی که بر روی آنها
تصاویر حک شده است از نوع (سنگ دگرگونی Metamorphisim) به شیوه کوبشی یعنی سنگ با سنگ یا که آهن بر روی سنگ (کوبشی peeking) که این منطقه را به یک
موزه ی طبیعی تبدیل کرده است.
کردستان، منطقه کوهستانی در زاگرس شمالی
است، که در حرکت های دوران دوم زمین شناسی قسمتی از بازماندههای آهکی دوران
«ژوراسیک» در کردستان، از زیر آب سر بر آوردند و همچون جزایری، با مناطق وسیع خود
را نمایان ساختند ( محمودی 14-1973). که یکی از جایگاه های بس کهن زندگی انسان
بوده است. خصوصیات اکولوژیکی ، جغرافیایی ، جنگل، کوه و رودخانه های وسیع و دشت
های پهناور زیستگاه مناسبی را برای زندگی و ماندگاری بوجود آورده است به همین روی
غارها و کوهها و لابلای تخته سنگها در کردستان خاستگاه مناسبی بود که انسان
ماقبل تاریخ چگونگی زندگی روزانه خود را بر روی آن ها به شکل سنگ نگاره بیافریند
که امروز چون اثرهای هنری تحسین همگان را برانگیخته است.
اسکان جوامع انسانی با فرهنگ
درخشان 3000 سال تا 6000 قبل
مناطق سارال در دیواندره ، و حومه
(باینچو، دهگلان، غار کرفتو، دربند روستای ژیوار در اورامان و مناطق دیگر کردستان
، نشانگر این است که جوامع انسانی با فرهنگ درخشان 3000 سال تا 6000 قبل در این
مکانها زندگی کرده اند (کرده وانی م 27-1969). و آثار جوامع و زندگی انسان
«نئاندرتال» در غار های مرتاریک و مر خوره تاو در (بیستون کرمانشاه )و غار کناچی و
سیچر(یعنی تشی) در اورامان و غار کانی میکائیل و کرفتو در منطقه هوبه تو ) زندگی
انسان ماقبل تاریخ را به 40 هزار سال قبل رسانید از اینرو کوهها راز ماندگاری و
سندی برای بقا و ادامه حیات گردید. از هزاران سال که نیاکان ما در دامنهی کوهها
آرام گرفتند احساس و راز زندگی روزانه خود را با هنر « نگارکشی» در درون غارها و
به بدنه کوهها هنر را جاودانه کردند و گامی کوچک برای پیدایش خط و دریچهای به
سوی زیباشناسی و بیان احساسات روزانه شد. به همین روی «سنگ نگاره ها » گنجینه
گرانبهای قسمتی از زندگی انسان قبل از تاریخ است. با هر تلاشی برای شناخت و ارزش
گذاری این رازهای ماندگار ما را با قسمتی از تاریخ است و با هر تلاشی که برای شناخت،
ارزش گذاری این رازهای ماندگار ما را با قسمتی از تاریخ و هنر کهن این دیار بیشتر
آشنا خواهد کرد.
سنگ نگارههای منطقه باینچو در 65
کیلومتری شمال غربی سنندج و با همین فاصله در جنوب غربی دیواندره ما را با تاریخ و
هنر این مرز و بوم بیشتر آشنا می کند، که به شیوة حکاکی کوبشی است که در دل کوه
های اطراف بر روی دیوارة سنگها در گذر زمان ماندگار شده است و راز این ماندگاری
هنر آن است.
«جمال لحافیان»؛ محقق سنگ
نگارههای کردستان
در سالهای گذشته، کوهنوردی جدا از
آرامش و حرکت و لمس زیباترین آرایههای طبیعت، جامعه شناسی رنگینی را هم برای من
به ارمغان آورده است، که مردمان جامعه خود
را با خصوصیات و روحیات و فرهنگهای متنوع بیشتر بشناسم که در هر چهار گوشه ایران
دوستان اندیشمند و بزرگواری را برایم به ارمغان آورده است. که یادگاری است در این
گذر ایام، که یکی از این بزرگواران محقق و با انگیزه «جمال لحافیان» می باشد اهل
سنندج، که هر چند دیر با ایشان آشنا شدم اما زود به قلبم راه یافت. و آموزههای
علمی ایشان بر روی سنگ نگارههای کردستان او را چون محققی برجسته، که بیشتر از 25
سال است هم و غم خود را در راه شناسایی این « نگارکنده ها» و سنگ نگاره ها وبه
علمی کردن این هنر، که هنرمندان آنها نیاکان گمنام ماقبل از تاریخ بودند؛ او را
چون استاد ارزشمند در این خطه ماندگار کرده است.
مقالات علمی و تحقیقی ایشان در مجلات
معتبر ایران و خارج مورد توجه قرار گرفته است و نظرات و پژوهش های او به چاپ رسیده
است.
من قبلاً « نقوش و هنر صخره ای» را در
دست کندهها و سنگ نگارههای قلعه و غار «کرفتو» و منطقه دربند روستای «ژیوار» در
اورامان و غار «کانی میکائیل» را از نزدیک دیده بودم و به نوعی کشش آگاهی و دانستن
گوشهای از این رازهای نهفتهی «هنر صخرهای» که به صورت سنگ نگاره متجلی است را
در من بیشتر کرد. آقای لحافیان قسمتی از آموزهها و نوشتههای خود را پیرامون هنر
«سنگ نگاره ها» با من در میان گذاشت و نشان داد، که علم، دانش و کتاب چگونه میتواند
فاصله خود و خواننده را به حداقل برساند، که راز ماندگاری است «منطقه باینچو» جدا
از اینکه منطقه خوش آب و هوا، با رودخانهی سخناخ که از کوههای افراسیاب، سنگر
سید عطا، کوه سخناخ ، سر چشمه گرفته و به سد قشلاق در سنندج میریزد و کوه سرکش و
باشکوه سخناخ، در جنوب غربی آن سر بر آسمان می ساید.
روستای باینچو؛ موزه ملی و
طبیعی
روستای باینچو، منطقه ی آبادی بوده با جایگاه
شاخص از عارف نامی و شاعر «شیخ احمد باینچو» که از 400 سال قبل پرچمدار عدالت ورزی
و آرامش بوده است که مریدان زیادی در اطراف و اکناف دارد. و بودن «سنگ نگارهها»
این منطقه را دوچندان ارزشمند و به یک موزه ملی و طبیعی تبدیل کرده است به همین
دلیل جدا از کوهنوردی کوه «سخناخ» با 2680متر دیدن آثار باقیماندهی هنر انسان
اولیه بر روی دیواره سنگها و لابهلای کوههای این منطقه این حرکت را برایمان
دوچندان دلپذیر و ارزشمند کرده است. جهان درگذر است. هر روز فراز و نشیب های خودش را
دارد. دوست دارم این سفر تکرار عبارت دلتنگیها نباشد و این روز بازتاب تاریخ کهن
این دیار با دیدن سنگ نگارههای نیاکانمان باشد. دوست داریم در این سفر همگام با
ما «هنرنگاریها»ی که مشهور هستند به نقوش صخرهای را از نزدیک ببینید و در
کوهنوردی بر کوه «سخناخ» با دنیای ارتفاع و حرکت و پویایی، سکون را پایانی باشد.
در فاصله 45 کیلومتری مسیر سنندج و دیواندره از شهر «حسین آباد» به طرف غرب راه را
ادامه داده و روستاهای «دلی مهوه»،«تفتیله»،«بازی روا»،«روستای گزان بالا و
پایین» را پشت سر گذاشته که جمعاً به 20 کیلومتر می رسد و به روستای «باینچو» که
200 خانوار است می رسیم. که با روستای «قلاته رشکه» در شمال شرقی و با روستای
«کوچک چرمو» در جنوب غربی همسایه است.
کولهها به کول در کوهنوردی از کوه
«سخناخ» در نظمی هماهنگ از یال و درهی کوه بالا میرویم. طلوعی دیگر برآمده یک آفتاب
آشنا، که چشمانمان تعلق تاریخی بدان دارند در نخستین روزهای دی ماه است باد بر
فراز کوه سخناخ در تلاطم است؛ مه یخ زده در گُردهی کوه انباشته شده است. روح بلند
کوهستان ما را در آغوش گرفته ، که متأسفانه در گرمایی که اقلیم زمین را فراگرفته،
طبیعت خیلی متأثر از این چرخش ناگهانی، برف به نسبت سالهای قبل خیلی کمتر است و آب
که مایه ی آبادانی است؛ متأثر از این تحولات، روز به روز کمتر!
می خواهیم زودتر خود را به نقوش صخره ای
که حد فاصل کوه های باینچو و کوچک چرمو پراکنده هستند برسانیم.سنگ ها و دیواره
هایی که نقوش صخره ای «سنگ نگاره ها» در طول هزاران سال بر روی آنها حک شده است
آمال و آرزو ها و هنر انسان قبل از تاریخ را به خوبی نشان می دهد. که بر روی سنگ
های دگرگونی (metamorphisim)به
شیوه کوبشی، بیشتر حیوانات (بزکوهی، گوزن، سگ ،روباه، شتر ) نقش بسته اند و در
لابه لای نقوش ، انسان شکار چی که گاهی گُرز به دست دارد، و نقوشی هم دیده میشود
که ابزار تیز از جمله کاردو نقوش هندسی دایره و مربع و گاهی هم خطوطی که معلوم
نیست بیان نمادهایی است که از اسطوره صحبت می کنند.
آشنایی با سنگ نگارهها در
کردستان
آشنایی با سنگ نگارهها در کردستان و
علم و آگاهی از چگونگی آنها بیشتر مدیون
تلاشهای «جمال لحافیان» است که 25 سال وقت و امکانات خود را وقف آگاهی از این هنر
دیرینه نموده است. که جلوههایی از هنر راستین هستند که امروزه استادانی چون «هادی
ضیاءالدینی در سنندج، خاتوزین در سقز،ر یبین در بوکان» این هنر را ادامه میدهند.
دیدن این گنجینه هنر « خستگی کوهنوردی کوه سخناخ » را از تنمان زدوده، و با زبان
بی زبانی این نقوش، در گذر زمان با ما صحبت می کنند. به گفتهی (ماری ژوزه
تیل1377)این نقوش صخرهای یک بیان فرهنگی است که قبل از تاریخ شروع شده و در گذر
زمان به پیدایش خط انجامیده است. دیواره ی کوهها و سنگهایی که این نقوش صخرهای
بر آنها نقش بستهاند در گذر زمان سرما و گرما باد و باران بر نقوش تأثیر گذاشته و
تخته سنگها رنگ سیاه به خود گرفتهاند و به وضوح بیان وقایع روزانهی انسان
شکارچی آن روز است. خصوصاً نقوش «بزکوهی» بیشتر دیده میشوند. اغلب شاخهای آن
بزرگ و به عقب کشیده شده است که از نوع نژاد ارمنی است که حالا هم بقایای این نوع
قوچ و میش در منطقه حفاظت شده بیجار در کردستان (کانی کوچکین و قم چوخه)حفاظت میشوند.
جای پنجههای گرگ، خرس، سگ در اغلب کُلنی نقوش حک شده است. نقوشی هم به شکل صلیب
یا که انسانی بوده، که دستهایش را باز کرده است در گذر زمان مقداری مخدوش شده است
و البته انسان اسب سوار و سگ در نقوش هم جای خود دارد. البته در این مدت زمان به
حقیقت فرصت و شناسایی همه نقوش صخره ای برایمان امکان پذیر نبوده است.
به گفته جمال لحافیان، این نقوش از
دروازه ی سارال روستای (ساروقامیش) شروع میشود و تا «چهل چشمه» امتداد مییابد که
نقوش صخرهای عمده «سارال» را دربر می گیرد. البته در اینجا هم کیفیت نقوش جای
تحقیق و بررسی است. به گفته جمال لحافیان، این نقوش در 3 دوره ی زمانی 6000 سال،
4000 سال و 3000سال قبل حکاکی شده است که شاید وضعیت و کیفیت این نقوش صخرهای هم
انعکاسی از زمان و روحیات انسان شکارچی آن وقت باشد، که تا حدی در گذر زمان نشانی
باشد بر پراکندگی هنر صخره ای در کردستان.
حکاکی نقش و جایگاه حیوانات
در زندگی
در نقوش «هنر صخرهای» اغلب حکاکیهایی
از سگ دیده میشود. موجودی که برای انسان شکارچی آن وقت ارزش خاصی داشته، رفیق و
یار و یاور انسان قبلا از تاریخ بوده، در شکار او را کمک کرده است و نگهبان او هم
بوده است به همین دلیل این حس وفاداری را انسان ماقبل تاریخ نشان داده که با یاد و
جادوی حضورش از مهر و وفاداری و از مودت با سگ یاد کرده است. بر خلاف انسان ناسپاس
امروز، که اقتصاد دامداری و زندگی روستایی ضعیف شده دیگر سگ آن قدر و قیمت خود را
نزد صاحبانش از دست داده است و انسان ناسپاس امروز اغلب سگهایشان را ول کردهاند
آواره، گرسنه و رنجور و مریض در کوچه پس کوچهها و گاهی خیابانها پرسه میزنند که
دیدن این صحنهها دردی است بر رهروان غم زده دوران امروز!
در قسمتی از سنگوارهها، نقوشی به شکل
اشکال هندسی مربع، دایره و گاهی لوزی و خطوطی دیگر دیده می شود که این اشکال لوزی
شکل به کرات در طبقه اول«غار کرفتو» هم دیده میشوند که حکاکی شده اند با توجه به
اینکه این نقوش راز آمیز در حدود چهل هزار سال قبل تا امروز در حال تکوین بوده اند
به یقین نمیتوانیم تفسیر قاطعی داشته باشیم. (سنگ نگاره های کردستان- جمال
لحافیان)
تفسیرهای گوناگونی در این مورد ابراز
شده است که از قبیل استفاده از آنها در مراسم مربوط به حاصلخیزی زمین و باران و
صید ماهی و در بعضی فرهنگها برای مراسم مربوط به باروری زنان و یا تطبیق آن با
اجرام سماوی(Cupules:Luiseno8cahuilla) «بد ناریک» معمولا بر بی نتیجه بودن مهم بدون درک عقاید خالقان
آنها تأکید میورزد.(bednarik2008).
این سنگ نگاره ها جدا از اثر ماندگار
هنری از نیاکانمان که به قبل از تاریخ بر می گردند؛ یک شناسنامه ملی هستند که در
کشاکش روزگار پا برجا مانده اند و با زبان بی زبانی «ذوق و شوق زندگی ساده ی آن
روز» انسان شکارچی که به نوعی احساسات و عقل و منطق و هنر آشکار انسان قبل از
تاریخ در جدال و رویارویی پنهان و آشکار زندگی سخت آن روز را نشان میدهند.خیلی
شانس آوردهایم که در گذر هزاران سال این آثار هنری ماقبل تاریخ از مهلکههای
طبیعی دور ماندهاند؛ امید است امروز با دانش و آگاهی از مهلکه های انسانی بدور
باشند. این نقوش نشانی از هنر زندگی در خود دارند، ندایی از اعماق زمان که آنان هم
رهروان پاک کوهستان بودند و این راز بی همتایی آنها است.
مسحور دیدن این «صخره نگاریها» شدهایم
گذر زمان را از دست دادهایم شب و تاریکی در کمین پوشاندن آخرین اشعههای روشنایی،
این کهن دیار کوهستان لبریز از گفتنیها و دیدنیها از اینکه در این سفر هم ما را
همراهی کردید به شادی و سرور میسپارم تا
سفری دیگر با آواز خوش کوهستان ، طعم با هم بودن را تجربه ای دیگر بدرود.
پانوشت:
روستای «قهلاته رهشکه» در شمال شرقی
روستای «باینچو» واقع شده و زادگاه «عهتا کهل» است. همرزم « حهمه تالی بانه» که
در زمان رضا شاه سر به طغیان برداشتند و در طوفان حوادث، زندگی آنها در هم پیچیده
شد .
*شیخ احمد باینچو در سال842 «هجری قمری»
در روستای «ملکشان» سنندج دیده به جهان گشوده است. در بغداد و مصر و حجرههای
کردستان تحصیل کرده است. طریقت سهروردی را آموخته و به کردستان برگشته و روستای
«باینچو» جایگاه و محل تدریس و ارشاد او بوده است تساهل و همزیستی و عرفان، اصولی
برای خدا شناسی طریقت او بوده است و مریدان زیادی دارد و در همین روستا به خاک
سپرده شده است در زمان خود شاعر بزرگی بوده است.
با شعری از او در رثای قلم:
چو نبود بی قلم یک حرف
قابل قلم را هم زمرد کرد
حاصل
قلم را از زمرد ساحت حق
را نظر کرده به او
چون یافت مشق را
که امرش بر
نوشتن آغاز کرد که
فهرستش به بسم الله کند ساز و
جمال لحافیان متولد 1339 شهر سنندج. که
25 سال است به شیوه ی علمی و آکادمیک «سنگ نگاره های» کردستان را مورد بررسی و
تحقیق و پژوهش قرار داده است که در مراکز علمی ایران استقبال شایانی از پژوهش های
او شده است و در مجلات و مراکز علمی جهان به چاپ رسیده است ؛ از جمله:
Australian Rock Art
Research Assaclatian (AuRA)
مجله میراث کرد – سال اول- شماره 2- زمستان
گوڤار هزار میرد-ژماره 26 سال 2005