من یک خبرنگارم.
دختری از همین خاک، با آرزوی سربلندی ایران و با عشقی بیپایان به حقیقت و روشنگری.
اما این روزها، دلم شکسته. نه از سختی کار، نه از فشارهای بیرونی، بلکه از جایی که باید پناه رسانه و اهل قلم باشد: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی.
اخیراً یادداشتی منتشر شده که در آن، از عملکرد مدیرکل محترم انتقاد شده بود. نویسندهاش من نبودم. اما چون من خبرنگارم، و چون زنم، و چون در فضای رسانهای فعالم، آماج سوءظن و تهدید قرار گرفتم.
مدیری که باید مروج فرهنگ باشد، بهجای پاسخگویی یا حتی سکوت، راه تهدید را در پیش گرفت. بیدلیل، بیمنطق، فقط با گمان.
من دختر ایرانم.
حق دارم بنویسم، بپرسم، تحقیق کنم—و حتی اگر ننوشته باشم، حق ندارند تهدیدم کنند، نه با کلام، نه با رفتار.
سکوت در برابر چنین برخوردهایی، جفا به جایگاه رسانه و توهین به همه زنانی است که در این سرزمین، برای آگاهی مردم تلاش میکنند.
فرهنگ، با تحقیر پیش نمیرود.
فرهنگ، با گفتگو میماند.
من از تهدید نمیترسم.
چون پشتوانهام، مردماند. و ایمان دارم:
دختر ایران، صدایش را پس نمیگیرد.
فرحناز چراغی-خبرنگار