بهتازگی شاهد شکوهِ میزبانی دانشگاه کردستان در “نخستین جایزه قلم هژار” بودم. در آن رویداد، ایثارِ اساتید تا حدِ واگذاری صندلیهای خود به مهمانان و نشستن بر پلّههای سالن، نه یک رسم ادب، که حماسهای از ژرفای فرهنگدوستی را به نمایش گذاشت. این صحنهها گواهی داد که فرهنگ در آن دیار، خونِ جاری در رگهای حیات جمعی است.
اما افسوس… این شکوه، آینهای شد تا غربتِ فرهنگِ خویش را در کرمانشاه آشکارتر ببینیم. پرسشِ دردناکِ هماستانیام که میهمانِ آن رویداد بودند، قلب هر دلسوزی را میفشارد:
“چرا دانشگاه رازیِ ما، حتی برای تأسیس رشته ادبیات کردی در مقطع کاردانی، کمترین تلاشی را بر خود واجب نمیداند، درحالیکه دانشگاه کردستان، همتِ گماردن مقطع دکترای تخصّصی زبان و ادبیات کردی را دارد؟”
اینک میدانیم که کرمانشاه، گهوارهی پرورشدهندهٔ بزرگانِ بیبدیل فرهنگ و هنر بوده و هست و در دلِ تاریخ، بزرگانی همچون پرتو کرماشانی و شامی کرماشانی (شاعران جاودانهٔ معاصر)، و بزرگانی در طول تاریخ مانند نقیخان آزاد (شاعر و ادیب مبارزِ نامدارِ ملی)، و سید یعقوب ماهیدشتی (ادیبِ فرزانه) و بسیاری زنان و مردان دیگر که نامشان در حافظهی جمعی به فراموشی سپرده نخواهد شد را در آغوش خود پرورده است.
اما چرا امروز شمعِ نامِ این گنجینهها در دیار خود غریبانه میسوزد؟ چرا روایتِ رسمیِ این سرزمین، یادِ فرزندانِ درخشانش را به فراموشی سپرده است؟ دانشگاه کردستان با نامگذاری جایزهای به نام “هژار”، نهتنها یک نویسنده، که الگویی جاودان برای پاسداشت هویت آفرید. آیا ما لیاقتِ چنین احترامی برای اسطورههای خاکِ خود را نداریم؟
این بیتوجّهی، تنها یک کوتاهی اداری نیست؛ خطرِ نابودی حافظهٔ تاریخیِ نسلهاست! وقتی اساتید کردستان، با ایثارِ صندلی، فرهنگ را بر مسندِ نخستِ حیاتِ علمی نشاندند، آیا متولیانِ فرهنگیِ ما در کرمانشاه نیز حاضرند از آسودگیِ صندلیهای مدیریتی خود برخاسته، قدمی پیش نهند؟
در این خصوص و برای برونرفت از این رکود، چند پیشنهاد و درخواست دارم:
۱. احیای فوری رشته ادبیات کردی در دانشگاه رازی:
تأسیس حداقل مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات کردی تا پایان سال تحصیلی جاری.
۲. بنیانگذاری جایزهای ملی به نام مفاخر کرمانشاه:
ایجاد “جایزه قلم شامی کرماشانی”، “جایزه ادبی نشان نقیخان آزاد”، یا “جایزه سید یعقوب ماهیدشتی” با همکاری دانشگاه رازی و نهادهای مردمی.
تلاش برای زندهنگهداشتنِ میراثِ بومی، تشویقِ نخبگان، و ساختِ حافظهٔ جمعیِ ماندگار.
۳. تشکیل “کارگروه فوریتدار احیای فرهنگی کرمانشاه”:
با حضور نمایندگان دانشگاه رازی، پیشکسوتان، نویسندگان، هنرمندان و سازمانهای مردمی که مأموریت آن تدوین نقشه راه عملیاتی تحول فرهنگی با الهام از تجربه دیگر استانهاست که تابع قانون اساسی هستند و از ظرفیتهای آن استفاده میکنند.
۴. تکریم عینی مفاخر:
ثبتِ زندگینامه و آثارِ بزرگان و مفاخر این دیار در کتابهای درسی استان.
نصبِ تندیس و نامگذاری فضاهای فرهنگی به نام این بزرگان.
پایان سخن اینکه فرهنگ، تختِ پادشاهیِ اندیشههای یک ملت است. آن روز که اساتید کردستان بر پلّهها نشستند، درسِ بزرگی به تاریخ دادند: فرهنگ سزاوارِ بالاترین ایثارهاست.
آیا کرمانشاهِ تمدنساز، این آموزه را در سرزمین رازهایش زنده خواهد کرد؟ یقین دارم با همّتِ والای شما، دانشگاه رازی نه یک صندلی، که “تالارِ شکوهِ ادبیات کردی” را خواهد گشود. و روزی، فرزندان این خاک، نام بزرگانش را با سرفرازی بر تارک تاریخ خواهند نشاند.
با سپاس و احترامِ فراوان
کیومرث بلده
داستاننویس